پندهايي از بزرگان دنيا |
مريدي به استادش گفت : تمام روز به چيزهايي انديشيده ام كه نبايد بيانديشم ، به تمناي چيزهايي گذرانده ام كه نبايد تمناشان را مي داشتم ، به كشيدن نقشه هايي كه نبايد مي كشيدم ! استاد مريد را برد تا در جنگل پشت خانه اش قدم بزنند . ـ مريد گفت : بلادونا هر كس از برگهايش بخورد از پا درمي آيد . ـ استاد گفت : اما نمي تواند كسي را بكشد كه فقط تماشايش مي كند . به همين ترتيب تمناهاي منفي نمي تواند آسيبي به تو برساند اگر خودت اجازه ندهي كه فريفته شان بشوي « پائولوكوئيلو » فاطمه آل مراد ( كارشناس پرستاري ) |